Menu
Me
11:11
زندگی هیچه پس هیچ باید تموم بشه

مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
۱۰ موافقین ۳ مخالفین ۲

 

لطفا ابتدا موزیک رو پخش کنید!

Unknown

 

همیشه حس میکردم یه وجود خبیث شاید موجودی از جنس تاریکی دنبالم میاد گاهی خیلی نزدیک گاهی چند قدم عقب تر، هیچ راه نجاتی ازش نیست نمیتونم ازش فرار کنم چون نمیبینمش انگار نیروشو از وجود من میگیره و منو ضعیف تر میکنه. هربار که حسش میکنم مثل یه هاله انرژی منفی دورمو میگیره و حس سرد و سنگینی بهم میده. نمیتونم بگم از این حس خوشم نمیاد ولی میدونم داره نابودم میکنه باعث میشه تغییر کنم و شاید یکی از همین روزا دیگه خودم نباشم.

 

همیشه سعی کردم نامید نشم و ادامه بدم ولی مشکل اینه که تنها راه به سمت پایینه

امروز تصمیم گرفتم قبل از این که بیاد سراغم به جایی برم که هیچوقت پیدام نکنه ولی همین که درو باز کردم چیزی جز سیاهی ندیدم هیچ صدایی به گوش نمیرسید هیچ نوری اون بیرون نبود برگشتم داخل، چشمم به ساعت افتاد که از حرکت ایستاده بود حالا دیگه اصلا نمیدونستم کجام.

یهو ترس وجودمو گرفت و بالاخره صدای قدم هاشو شنیدم و برای اولین بار دیدمش. 

 

۵ موافقین ۳ مخالفین ۰

 

 

 


دریافت
مدت زمان: 4 دقیقه 5 ثانیه

 

۱۴ موافقین ۵ مخالفین ۰

 

کلاغی در ذهن من است
پاره سنگی در دستم ....
از خودم می ترسم !

 

۱ موافقین ۵ مخالفین ۰

4 موزیک زیبا ازین گروه رو در ادامه گوش بدید

آخرین ویدیو که در ادامه مطلب قرار گرفته مربوط به فیلم The Crow با بازی Brandon Lee هست که در یکی از صحنه های فیلم با شلیک گلوله واقعی به جای گلوله نمایشی به قتل میرسه

جالبه بدونید Brandon Lee پسر بروس لی بود و مرگ پدر و پسر هر دو مرموز و در هاله ای از ابهامه

۱۲ موافقین ۴ مخالفین ۰
iday - Whale - Single
عنوانی بود که نیویورک تایمز در سال ۲۰۰۴ به یک وال آبی داد!
مدت دو دهه است که دانشمندان در جستجوی صدای اسرار آمیز نهنگی هستند که به نهنگ تنهایی معروف شده است و فرکانس صدایی تولید می‌کند که به هیچ گونه نهنگ دیگری در جهان شباهت ندارد. 
نهنگ ۵۲ هرتزی ، نامی بود که دانشمندان پس از ضبط صدایش برای او در نظر گرفتند . 
محدوده صوتی آواز وال‌های آبی بین ۱۵ تا ۲۰ هرتز است 
در حالی که آواز این نهنگ فرکانسی معادل ۵۲ هرتز داشت ، 
در نتیجه توسط هیچ نهنگ دیگری قابل شنیدن و شناسایی نبود ...
۰ موافقین ۵ مخالفین ۰
11:34
11:34
 
۱۴ موافقین ۳ مخالفین ۰

وقتی قبر آماده شد
من نمیدانستم خودم را دفن کنم یا احساسم به تو 
دفن که تمام شد

مُرده ای را دیدم که قبرستان را ترک می کرد

۱۳ موافقین ۳ مخالفین ۰


تو که لبخند بزنی خورشید به پهنه آسمان می آید و پرتوش را به هرآنچه ناپیداست

 می فشاند و فرشی از لاله واژگون دشت ها را می پوشاند...

تو که لبخند بزنی، ابر ها آسمان را می پوشانند و نم نم باران کویر لوت را سیراب می کند و دانه های هزار ساله سر از خاک بر می آورند و اهالی چشمانشان از این دست و دل بازی آسمان گرد می شود...

تو که لبخند بزنی، بدبیاری های ستایش پایان می یابد و کودکان سرطانی یک شبه خوب می شوند و عطر موهایشان در هوا می پیچد و دکتر عینکی کچل کودکان، ساکش را جمع می کند به مقصد ناکجا آباد...

تو که لبخند بزنی، یخ های قطبی قطرشان بیشتر و بیشتر می شود و بچه خرس های قطبی، بازیگوش تر از همیشه در سپیدی ناپدید می شوند...

لبخند بزن، آری بخند تا همه خوش باشند و کارشناسان تحلیل های عجیب و غریب کنند از این یک شبه خوب شدن دنیا و تو به رویشان نیاور...

۴ موافقین ۱ مخالفین ۰


گاهی افکاری مثل خوره می افتند به جانت، افکار سریشی که هم قدم با تاریکی شب چون آفتاب گرفتگی ذهنت را تاریک می کنند و خواب را از چشمان قرمز و تب دارت می ربایند. به راستی این شکاف چیست، این دیوار سیاه و سنگین، این حس ترسناک ولی دوس داشتنی که چون سایه به من چسبیده چیست. نیمه شب است و ذهنم پر از تصاویر هیاهوی مردمانیست که شادمان خیابان ها را می پیمایند و برای نوروز می خواهند نو شوند و من برخلاف همه دنیایم شده هم قد یک ذهن پر از خیالپردازی، یک چارچوب دیواری که بالای سرش علامت هایی کهنه از نفوذ آب باقی مانده. می خواهم از این افکار بگریزم، بی اختیار بیرون میزنم، هوا گرفته و بارانیست، تاریکی سحرآمیزی تن شب را در آغوش گرفته و سرمای مرموزی نوک انگشتان و گوشهایم را نوازش می دهد. چون شبهای دیگر لبه حوض قدیمی می نشینم و همراه با خیس شدن سرمای عجیبی از نقطه اتصالم به لبه حوض به وجودم می خزد، حس عجیبیست زیر باران خیس می شوم و گویی آب افکار سیاهم را می شوید. به موهایم چنگ میزنم و در این خلصه عمیق گذر زمان را احساس نمی کنم، دقیقا نمی دانم چقدر آنجا ماندم ولی به خودم که آمدم هنوز باران می بارید شاید کمی شدیدتر. تنم چون بید از سرما می لرزد و در آن تاریکی سیخ شدن موهایم را احساس می کنم. کاش می شد قایقی داشت و از این شکاف بین خودت و دنیای آدمیان عبور کرد، به زیر پوستشان رفت و برای تک تک سوالاتت به جوابی رسید و فهمید چگونه آنان این احساس تنهایی و غم را می برند می اندازند آنجا که عرب نی انداخت. از خودم می پرسم من کیستم و صدایی پاسخ می دهد یک دیوار تاریک، یک زیر زمین کهنه خرابه ای متروک، که حتی پرتوهای خورشید زورشان می آید به آن بتابند. من دیوانه نشده ام ؟ تمام این خیالپردازیها توهم نیست؟ ولی تا آنجا که خاطر دارم این احساس سراسر کودکیم را نیز درنوردیده و با خودم قد کشیده است... 

منبع

۱ موافقین ۲ مخالفین ۰


 Yes people اصطلاحی است که این روزها روانشناسان بسیاری از آن نام می برند. این واژه را برای افرادی به کار می برند که به آنها افراد (همیشه خوب) می گویند. خصوصیات این گونه افراد این است که همیشه سعی دارند دیگران را از خودشان راضی نگه دارند. این افراد سعی می کنند تا آنجا که ممکن است از دست کسی ناراحت نشوند و همیشه تلاش می کنند که مهربان باشند و مهربان جلوه کنند. از دیگر خصوصیاتی که می توان این افراد را با آن شناخت این است که به هیچ کسی نه نمی گویند و مدام دنبال پیش بینی کردن قضاوت دیگران و هماهنگ رفتار کردن بر مبنای خوب بودن در دیدگاه آنان می باشد و همچنین همیشه خواسته ها و کارهای دیگران را در اولویت اولشان قرار می دهند و خواسته ها و کارهای خودشان در اولویت دوم قرار دارند و به همین علت همیشه خواسته هایشان به تاخیر می افتند. این افراد به شدت از ابراز وجودشان اجتناب می ورزند که مبادا این کار منجر به رنجش خاطر دیگران شود. از لحاظ ابراز هیجانی افرادی که به این سبک رفتار می کنند گویی همیشه و در همه حال فقط یک هیجان را تجربه می کنند و آن هیجان هم چیزی نیست جز شادی و به نوعی مانع از این می شوند دیگران متوجه شوند که در حال تجربه چه احساسی هستند. همیشه لبخند می زنند و دوست دارند به عنوان فردی شناخته شوند که همیشه شاد هستند و در واقع گویی برایشان مهم نیست که تجربه درونیشان چه هیجانی است. می توان گفت برای این افراد قضاوت دیگران و اینکه تو چقدر آدم خوبی هستی مبنای کل رفتارهایشان قرار گرفته است. نزدیک تر که بیاییم و عمیق تر وارد زندگی اینگونه افراد شویم متوجه نارضایتی شدید آنها از این وضعیتشان می شویم. این روزها کمتر درمانگری را می توان یافت که نشانه هایی از این وضعیت در مراجعینش یافت نکرده باشد. اما راه خلاص شدن از این وضعیت رنج آور این می تواند باشد که درمانگر به مراجع کمک کند که خود اصیلش را تجربه نماید. اصیل بودن یعنی اینکه آنگونه رفتار کنید که هستید و خودتان دوست دارید نه جوری که دیگران دوست دارند و می خواهند. احساسات درونیتان را آنگونه که هستند ابراز کنید، یعنی هیجان اصلیتان را به هیجان جامعه پسند تغییر ندهید. خیلی از افراد هنگامی که ناراحت و یا غمگین هستند آن را با یک هیجان جامعه پسند تغییر می دهند مانند لبخند زدن . ولی مساله اینجاست که وقتی نتوانید هیجان اصلیتان را ابراز کنید بسیار رنج می کشید. سعی کنید دلایل این را که هیجان اصلیتان را به هیجان جامعه پسند تغییر می دهید پیدا کنید و در این راه از یک درمانگر مجرب کمک بخواهید زیرا اینگونه تغییر دادن هیجان به طور قطع در طول زمان به وجود آمده است و ریشه در زندگی گذشته تان دارد. دیگر اینکه کارها و خواسته های خود را در اولویت قرار دهید و خواسته های دیگران را در اولویت بعدی. در واقع می توان گفت بر خلاف آنچه تصور می کنید، آدمهایی که اصیل هستند و خودشان هستندمحبوب تر از(بله قربان گوها)هستند

منبع