Menu
Me
11:11
زندگی هیچه پس هیچ باید تموم بشه

مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
۱ موافقین ۲ مخالفین ۰


وقتی می‌نویسم خیلی آرام می‌شوم. از اندوه عمیقی که دچارش هستم عبور می‌کنم، یک جور طی طریق است، آن قدر حزن خرج کلمات می‌کنم و میان خطوطم می‌چینم که تونلی از غم درست می‌شود، ته تونل نوری است که راهنمایم است. رد نور را می‌گیرم و در تاریکی راه می‌روم. به صداها گوش می‌کنم،  به صدای چکیدن اشک‌های زنی که وارونه از سقف تونل آویزان است و اشک‌هایش به زمین که می‌رسد سنگ می‌شود. اگر از تونل نگذرم، سنگ‌ها که مدام زیاد می‌شوند، راهم را می‌بندند و جلوی نور را می‌گیرند و من در تاریکی می‌مانم. باید بگذرم، هی پیش می‌روم. می‌نویسم و دیوارهای تونل را می‌چینم و عمق می‌دهم و جلو می‌روم. تا برسم به انتها، به سر منشاء نور. اما توی این روشنی لخت منتظر چیزی نیستم، می‌دانم تهش چیزی نیست. تهش صدای قهقهه است. شاید همان زن وارونه‌ی گریان باشد که حالا توی روشنی می‌دود و بلند بلند می‌خندد، نه از شادی، از درک مضحکه‌ای که من دچارش هستم. مضحکه‌ی حیات. هوم، می‌شود اسم یک کتاب باشد. به هر حال نوشتن خوبیش همین است. از تاریکی غم می‌رسم به روشنی مسخره‌گی...

منبع

۶ موافقین ۲ مخالفین ۰


شاید برای شما هم پیش امده باشد که افرادی را دیده اید که با وجود مشکلات فراوان و گاه بیماری و معلولیت، فقر و بسیاری نقصان های دیگر اما بسیار شاد زندگی میکنند و در مقابل افراد دیگری که با وجود موفقیت های بیشمار و نعمت های بیش از حد معمول، ولی احساس نومیدی، افسردگی و پوچی میکنند. حتما در همچین مواقعی برایتان سوالات بیشماری پیش آمده که پرسیده اید علت چیست؟ و نیز فرضیات مختلفی به ذهنتان رسیده است. از موارد مشابه نیز می توان گفت چرا بشری که با تکنولوژی زندگیش بسیار راحت تر و مرفه تر شده است این همه احساس پوچی و نومیدی میکنند. به نظر پاسخ این سوالات را باید در معنای زندگی انسانها جستجو کرد. می توان گفت که تکنولوژی می تواند کلیه مشکلات بشر را حل نماید جز یک چیز و آن هم معنا دادن به زندگی انسانها. شاید تکنولوژی نه تنها نمی تواندبه زندگی انسانها معنی دهد بلکه حتی معنای زندگی آنها را از بین برده است و انسانها حس میکنند همه چیز بازیچه و سرگرمی مضحک و خنده داری است که موقتا آنها را از تفکر در مورد پوچ بودن و میرایی خودشان باز دارد.   

۲ موافقین ۲ مخالفین ۰

هوا خشک است

و نشئگی من پایان ندارد...

این گرگ و میش طوسی رنگ

چون مورچه ای سرگردان

تکرار مدام دایره واریست

که تو را فریاد می کند

گرگ های کوهستان

زوزه کشان

آواز عاشقان پیر را می خوانند

و زنگوله ی بره های گم شده

در برهوت چشم های من

به صدا در آمده اند...

وحشی ترین باز ها

معصومیت دستهای تو را به چنگال گرفته اند

و در هوای خشک

که حتی یک قطره باران هم نمیبارد

تو را به صخره های آهنین می کوبند

شقیقه هایت له شده اند

و درد...

از چشمان تو بیرون زده...

هوا  خشک است...

۲ موافقین ۱ مخالفین ۰


هوای نوشتن دارم،  

و این نشانه خوبی نیست...

تاریکی در راه است،

و مرا در دهانش می بلعد...

نمی هراسم و دلم خوش است

به چه؟

نمی دانم؛ 

شاید همین هوس نوشتن...

لشگری از نومیدی به من هجوم می آورد،

همچون مه غلیظ صبحی پس از باران،

که چشمان روشن شهر را به زیر می کشد؛

و ساعتی پس از بیداری خورشید رنگ می بازد...

۲ موافقین ۳ مخالفین ۱


آیا شیطان وجود دارد؟ آیا خدا شیطان را خلق کرد؟استاد دانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به چالش ذهنی  کشاند. آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟

شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:"بله او خلق کرد"

استاد پرسید: "آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟"شاگرد پاسخ داد: "بله, آقا"

استاد گفت: "اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر ماست , خدا نیز شیطان است"

شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.

شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: "استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟"استاد پاسخ داد: "البته"

شاگرد ایستاد و پرسید: "استاد, سرما وجود دارد؟"

۶ موافقین ۴ مخالفین ۰

طرز خودکشی در هر کسی منحصر به خودشه...!

یکی دیگه شیک نمیپوشه ..

یکی دیگه آرزویی نمیکنه ..

یکی دیگه به تحصیل ادامه نمیده..

یکی دیگه به خودش نمیرسه ...

یکی مدام ترانه های غمگین گوش میده ..

یکی دیگه از خودش عکس یادگاری نمیگیره ..!

یکی محبت نمیکنه

یکی دیگه محبت نمیپذیره ..!

و...

اینگونه است که اکثر آدمها در سن 30 سالگی میمیرند و در 80 سالگی دفن میشوند..!